آسمان اهت را لمس کن… دست یـافتنیست…
در این بخش آسمونی تعدادی از ضرب المثل های ایرانی را بـه ترتیب حروف الفبا و با معنی به منظور شما عزیزان قرار داده ایم.
ضرب المثل با حرف الف
۱- ادب از کـه آموختی از بی ادبان : یک ضرب المثل در مورد مشارکت بادیدن رفتار بی ادبان آن کارها را انجام ندادن.
۲- آب درون هاون کوبیدن : کاربیـهوده انجام .
۳- آش کشک ات رو بخوری پاته نخوری پاته : این کار را حتما انجام دهی چه دلت بخواد چه دلت نخواد.
۴- آش دهانسوزی نیست : بسیـار مطلوب و محبوب نیست.
۵- آتیش بیـار معرکه: بهم زنی مـی کند .
۶- آتیش زده بـه مالش : هر چی داشته بخشیده .
۷- آب از دستش نمـی چکد : خیرش بهی نمـی رسد .
۸- آفتاب عمرشبومـه : چیزی بمرگش نمانده .
۹- آسمون همـه جاش یـه رنگه: هر جا کـه باشی وضع همـینـه .
۱۰- از این ستون بـه آن ستون فرجی هست : گذشت زمان ممکن هست برای حل مشکل تو مؤثر واقع شود.
۱۱- آب ازآهن جدا : کار د شواری را انجام .
۱۲- آب ازدریـا بخشیدن : از مال دیگران بخشیدن و منت نـهادن
۱۳- آب برو ، یک ضرب المثل در مورد مشارکت نان برو تو هم بـه دنبالش برو: جمله ی توهین آمـیزی است.
۱۴- اسب تازی گر ضعیف بود همچنان از طویله ی خربه انتقاد از بی اهمـیت ها
۱۵- آن راکه حساب پاک هست ا ز محاسبه چه باک هست :کسی کـه کارش درون ست هست از حساب و کتاب ترسی ندارد.
۱۶- اندازه نگهدار کلواوشر بواو لا تسرفوا : پرخوری .
۱۷- ای کـه پنجاه رفت و در خوابی مگر این پنج روز را دریـابی : استفاده از اندک فرصت مانده
۱۸- آنروز کـه آواز بود فکر زمستانت هم بود: بـه فکر آینده نبودن
۱۹- آب دریـا بـه دهن سگ نجس نمـی شود : پشت دیگران ازکسی بدگویی .
ضرب المثل با حرف ب
۱- بازبان خوش مار را از بیرون مـی کشد: باچرب زبانی کارهای خویش راپیش مـی برد .
۲- بزک نمـیر بهارمـیاد .خربزه با خیـار مـی یـاد: بهی و عده های دورو رازدادن.
۳- بادمجان بم آفت نداره: مقاومت داشتن درون برابر سختی ها
۴- با یک گل بهار نمـیشـه: با یک شخص درستکار دنیـا درست نمـی شود.
۵- با یـه من عسل هم نمـی شود خوردش: بد اخلاق بودن
۶- بـه دعای گربه ی سیـاه ، بارون نمـی باره: خشم خدا نسبت بـه افراد بدکار
۷- برایجزر دیوار خوبه: خیلی بی مصرف است.
۸- با یک تیر و دو نشون زدن: با انجام یک کار بـه چند نتیجه عالی رسیدن
۹- باد آورده را باد مـی برد: هر چیزی کـه آسان بدست مـی آید آسان هم از دست مـی رود.
۱۰- بـه در گفت دیوار بشنوه: غیر مستقیم حرف زدن
۱۱- بـه نطق آدمـی بهتر هست از دواب ، دواب از تو بـه گر نگویی صواب : استفاده از سخنان خوب درون حرف زدن
۱۲- با هر دست کـه دادی بعد مـی گیری. یک ضرب المثل در مورد مشارکت پاداش حتمـی درون مقابل هر خوبی
۱۳- بزرگی بـه عقل هست نـه بـه سال.در تقابل بین کارها وسخنان خردمندانـه ی خردسال با سخنان وکارهای نابخردانـه ی بزرگسال گفته مـی شود
۱۴- به منظور همـه مادر هست برای من زن بابا: با همـه مـهربان هست با من نا مـهربان است.
۱۵- با ماه نشینی ، ماه شوی ، با دیگ نشینی سیـاه شوی: درون تأثیر هنی گویند ،یعنی درون اثر هنی با بدان ،بد مـی شوی و با نیکان نیک.
۱۶- با پولها کباب بی پول ها دود کباب: شخص ثروتمند از مواهب زندگی استفاده مـی کند و بینوا مـی بیند و حسرت مـی کشد.
ضرب المثل با حرف پ
۱- پشت چشم نازک : ناز آوردن
۲- پشت دست داغ : تصمـیم گرفتن به منظور انجام نکاری.
۳- پا بـه دریـا بگذاره دریـا خشک مـی شود: بد شانس است.
۴- پرسیدن عیب نیست ، ندانستن عیب است: درون مذمت نادانی
۵- پنجه با شیر انداختن و مشت با شمشیر زدن کار خردمندان نیست: کار خطرناک کار انسانـهای عاقل نیست.
۶- پول کـه زیـاد شد خانـه تنگ مـی شود و زن زشت: ثروت زیـاد ، انسان را بـه سرگرمـی های ناپسند وا مـی دارد.
۷- پی تقدیر رفتن از کوری است. یک ضرب المثل در مورد مشارکت درون نکوهش سستی وتنبلی ویـا استفاده ن از عقل وفکر خود
۸- پشم درون کلاه نداشتن. بی مایـه بودن
۹- پرتو نیکان نگیرد هر کـه بنیـادش بد هست تربیت نا اهل را چون گردوگان بر گنبد است
۱۰- پرده هفت رنگ مگذار تو کـه در خانـه بوریـا داری: قناعت.
۱۱- پولش از پار و بالا مـی ره: ثروت زیـادی دارد.
۱۲- پشت دست را داغ : تصمـیم بـه انجام نکاری گرفتن.
۱۳- پایـان شب سیـه سپید است: مثل از پی هر گریـه آخر خنده ای است.
۱۴- پول علف خرس است: دارایی و مال را بـه هر کـه بخواهد نباید داد.
۱۵- پیـاده شو با هم راه بریم: درون موردی کـه خیلی مغرور و متکبر شده است.
ضرب المثل با حرف ت
۱- توبه گرگ مرگ است:ی کـه دست از عادتش بر نداره.
۲- تا تریـاق از عراق آرند مار گزیده مرده باشد: به تاخیر انداختن کاری کـه اهمـیت فوری و بسیـار دارد.
۳- که تا تنور گرم هست نان را بچسبان: کاملاً از فرصت استفاده .
۴- تعارف اومد نیـامد دارد: بهی کـه تعارف مـی کنی ممکن قبول کنـه ممکن نکنـه.
۵- تیرش بـه سنگ مـی خوره: بـه هدفش نمـی رسه.
۶- تیر توی تاریکی انداختن: با چشم بسته کاری رو انجام دادن.
۷- تافته جدا بافته بودن: خود را غیر از بقیـه دانستن.
۸- تا توانی دلی بدست آور دل شکستن هنر نمـی باشد
۹- تیشـه بـه ریشـه زدن: با پای خود بـه گور رفتن.
۱۰- توی هفت آسمون یک ستاره نداشتن: بد شانسی آوردن.
۱۱- تو را خواهند پرسید کـه عملت چیست نگویند پدرت کیست: باز خواست آخرت.
۱۲- ترسم نرسی بـه کعبه ای اعرابی کـه این ره کـه تو مـی روی بـه ترکستان است
۱۳- تا مردم سخن نگفته باشد عیب و هزش نـهفته باشد
۱۴- توانگری بـه قناعت بـه از توانگری بـه بضاعت:ی کـه قانع هست قدرتمند است.
ضرب المثل با حرف ج
۱- جوجه را آخر پائیز مـی شمرند: نتیجه کار آخر معلوم مـی شود.
۲- جواب ابلهان خاموشیست: جواب نادانـها را نباید داد.
۳- جانماز آب کشیدن: درون ظاهر خود را خوب نشان دادن.
۴- جنگل مولاست: جماعتی نامناسب درون جایی جمع شده اند.
۵- جواب دندان شکن: یعنی با منطق و حساب پاسخ دادن.
۶- جایی نمـی خوابه کـه آب زیرش بره: به منظور افراد زیرک گفته مـی شود.
۷- جایی رفت کـه عرب نی انداخت: کنایـه از این هست که بازگشتی ندارد.
۸- جنگ دو سردارد: یعنی پایـان جنگ گاهی پیروزیست و گاهی شکست است.
۹- جاتره بچه نیست: چیزی وجود ندارد.
۱۰- جانی را بهآوردن: زیـادی منتظر شدن.
۱۱- جای کـه نمک خوردی نکمدان م: درون نکوهش خیـانت بـه افرادی کـه در حق آدم خوبی کرده اند.
۱۲- جهان ای برادر نماند بر دل اندر جهان آفرین بند و بس : دوری از دل بستن بـه دنیـا (نزدیک شدن بـه خدا)
۱۳- جای سوزن انداختن نیست : شلوغی آن مکان
۱۴- جوانمردی کـه بخورد و بدهد بـه از عابری کـه نخورد و بنـهد: جوانمردی کـه به دیگران کمک مـی کند بهتر از پارسایی هست که نمـی خورد و به دیگران هم کمک نمـی کنند.
۱۵- جای شکرش باقی است.
ضرب المثل با حرف چ
۱- چرا عاقل کند کاری کـه باز آرد پشیمانی: عاقل کاری را کـه پشیمانی بـه بار مـی آورد نمـی کند.
۲- چو فردا شد فکر فردا کنیم: از حالا جوش فردا را نزنیم.
۳- چند که تا پیراهن بیشتر پاره کرده: با تجربه تر است.
۴- چغندر بـه هرات زیره بـه کرمون: هر چیزی بـه جای خودش.
۵- چیزی کـه عوض داره گله نداره: این کار بـه آن کار در.
۶- چاقو دسته خودش را نمـی بره: خویشان و بستگان به منظور همدیگر ناراحتی تولید نمـی کنند.
۷- چیزی بارش نیست: ساده لوح بودن.
۸- چیزی کـه از خدا پنـهان نیست از بنده چه پنـهان: جای مخفی چیزی نیست.
۹- چشم بسته غیب مـی گوید: بهی گفته مـی شود کـه از موضوع روشن و واضح خبر مـی دهد.
۱۰- چشمش آلبالو گیلاس مـی چینـه: چیزی را بـه طور درست نمـی بیند.
۱۱- چه خوش گفت آن تهی دست سلحشور جوی زر بهتر از پنجاه من روز.
۱۲- چو آید زپی دشمن جان شان بیند و اجل پای اسب دوان
۱۳- چوب بـه لانـه زنبور : کارهای خطرناک انجام دادن
۱۴- چو انداختن: جال و جنجال را انداختن.
۱۵- چو کردی با کلوخ انداز پیکار سر خود را بـه نالای شکستی.
ضرب المثل با حرف ح
۱- حساب حسابه ، کاکابرادر: مثل ، برادریمان سر جاش بزغاله یکی هفت صنار.
۲- حرف راست را حتما از بچه شنید: صحبت درست را کـه کودک مـی گوید ، صحیح است.
۳- حسود هرگز نیـاسود: از بخل و کینـه بـه جایی نمـی رسد.
۴- حق بـه حقدار مـی رسد: کار شایسته سزای آدم دستکار است.
۵- حرفهای گنده تر از دهنش مـی زنـه: سخنان نامناسب زدن
۶- حالا کـه ماست نشد شیر بده: مقصودی معین ندارد.
۷- حاجی ، حاجی را درون مکه مـی بیند: وقتیی وعده ای مـی دهد و مـی رود و مدتی از او خبری نمـی شود چون او را مـی بینند چنین مـی گویند.
۸- حسود از نعمت حق بخیل هست و بنده بی گناه را دشمن مـی داند: حسادت.
۹- حال درون ماندگانی داند کـه به اصول خویش درون ما ند: دردمندی.
۱۰- حادثه خبر نمـی کند: اتفاقات پیش از آنکه بفهمـیم روی مـی دهد.
۱۱- حلوا حلوا دهن شیرین نمـی شـه: با زدن حرف حلوا بدان کـه دهانت شیرین نمـی شود.
۱۲- حسنی بـه مکتب نمـی رفت وقتی مـی رفت جمعه مـی رفت: کار را بی موقع انجام دادن.
۱۳- حرف حساب جواب نداره: درست گفتن مسئله ای درباره حقی.
۱۴- حرف حق تلخه: درست گفتن هر حرفی را گویند.
ضرب المثل با حرف خ
۱- خرما از کرگی هم نداشت: بدشانس بودن.
۲- خودم کردم کـه لعنت بر خودم باد: مانند از ماست کـه بر ماست
۳- خانـه بـه دوش: بی خانـه بودن.
۴- خرتب مـی کنـه: درون فصل تابستانی کـه لباس گرم بپوشد.
۵- خر بیـار و باقالی بار کن: درون موردی گفته مـی شود کـه آشوب و معرکه بر سر موضوعی باشد.
۶- خدا از دهنت بشنوه: کاش همان شود کـه شما گفتین.
۷- خواب زن چپ مـی زند: درون موری گفته مـی شود کـه خواب بـه تعبیرش خود باشد و بالعکس.
۸- خود را بـه موش مردگی زدن: درون موردی گفته مـی شود کـه در انجام کاری سستی مـی کند
۹- خوردن به منظور زیستن و دکر هست تو معتقد کـه زیستن از بهر خوردن است
۱۰- خران وان کار بردار بـه ز آدمـیان مردم آزار
۱۱- خر کـه کمتر نـهر بر وی بار بی شک آسوده تر کند رفتار
۱۲- خواب نوشین بامداد رحیل مـیل باز دارد سپاه از سبیل عاقبت بد خواب زیـاد
۱۳- خاموشی ، بـه که جواب سخت.
ضرب المثل با حرف د
۱- دیگ بـه دیگ مـی گه روت سیـاه:ی کـه عیب دارد بـه دیگران طعنـه مـی زند.
۲- درون نا امـیدی بسی امـید هست پایـان شب سیـه سپید است
۳- دل بـه دریـا زدن: ریسک .
۴- دل بـه دل راه داره: خبر داشتن از دوستی طرف
۵- درون دوازه رو مـی شـه بست ولی درون دهان مردم را نمـی شود بست: هر کاری ی مردم درباره ات حرف مـی زنند.
۶- دودو که تا چهار تا: چیزی کـه واضح است.
۷- دشمن دانا بـه از دوست نادان: دانایی و فهمـیدگی گرچه درون دوست باشد ، خوب است.
۸- دیوار موش داره موشم گوش داره: حرف بـه گوش بقیـه مـی رسد.
۹- درون کار نکو حاجت هیچ استخاره نیست: درون انجام کار خوب فکر و تأمل جایز نیست.
۱۰- دود از کنده بلند مـی شـه: با تجربه بودن افراد مسن
۱۱- درخت هرچه بارش بیشتر مـی شود سر فروتر مـی رود. درون ستایش فروتنی افراد دارای مقام ویـا ثروت
۱۲- دروغی مصلحت آمـیز بـه که داشتی فتنـه انگیز
۱۳- دوست شمار آنکه درون نعمت زند لاف یـاری و برادر خواندگی
۱۴- دشمن آن بـه که نیکی بینند : نیکوکاری حتی درون حق دشمنان.
۱۵- داشتم فایده نداره از داریم بگو: از آنچه داشتی نگو بگو اکنون چه داری.
ضرب المثل با حرف ر
۱- ریگ تو کفششـه: منظور داشتن نقشـه ی بدی درون فکر
۲- روکه نیست سنگ پای قزوینـه: پررو بودن.
۳- رفتم ثواب کنم کباب شدم: درون برابر خوبی ، بدی دیدم.
۴- راه باز هست و جاده دراز:ی به منظور رفتن مانع نمـی شود.
۵- روده بزرگه ، روده کوچکه رو خورد: وقتی کـه انسان خیلی گرسنـه باشد.
۶- رنگش مثل گچ سفید شد: منظوری هست که از چیزی ترسیده و رنگش پریده باشد.
۷- رفتن و نشستن بـه که دویدن و گسستن: آرامش.
۸- روده تنگ بـه یک نان تهی پر گردد نعمت روی زمـین پر نکند و بهره ننگ : قناعت
۹- رگ خوابی را بـه دست آورن. پیدا نقطه ی ضعفی
۱۰- ریش درون دست دیگران داشتن. اختیـار درون دست خود نداشتن
۱۱- رفت کـه ریش درون بیـاورد ، سبیلش را هم باخت: خواست وضع بهتری پیدا کند ، آنچه داشت از دست داد.
ضرب المثل با حرف ز
۱- ز تعارف کم کن و بر مبلغ افزا: هنگامـی گفته مـی شود کـه تعارف بی فایده و باعث رنجش دیگران مـی شود .
۲- زدیم و نگرفت :ی کـه خود را بـه خطر بیـاندازد و نتیجه ای نداشته باشد .
۳- زبانم مو درون آورد : وقتی کهی زیـاد توضیح دهد و نتیجه نداشته باشد .
۴- زیر آبی را زدن : کسی را نزد دیگری بی اعتبار
۵- زیر کاسه ، نیم کاسه هست : یعنی فریب و حقه ای درون کار هست .
۶- زردآلو را مـی خورد به منظور هسته اش: هر کاری را به منظور نتیجه اش انجام مـی دهد.
۷- زن بـه در سرای مرد نکو هم درین عالم هست دوزخ او تأثیرخوب همنیشنی با افراد نیکوکار
۸- زیر رنج بود گنج های پنـهانی : نتیجه زحمات
ضرب المثل با حرف س
۱- سری کـه درد نمـی کند دستمال نمـی بندند : وقتی احتیـاج بـه کاری نیست دنبال کار اضافی نرو.
۲- سیب دو نیمـه : کنایـه از شباهت .
۳- سرش بـه تنش زیـادی کرده هست : از جانش سیر شده است.
۴- سکوت نشانـه ی رضایت هست : وقتیی ساکت هست رضایتش را نشان مـی دهد.
۵- سرش بـه تنش مـی ارزد : ارزش احترام گذاشتن را دارد.
۶- سگ زرد برادر شغال هست : یعنی درون یک جنسند .
۷- سبیلش را چرب : یعنی بهی رشوه دادن.
۸- سر پیری و معرکه گیری : درون موردانی هست که زمان پیری کار جوانان را انجام مـی دهند .
۹- سالی کـه نکوست از بهارش پیداست : مواقعی گفته مـی شود کـه کاری بر وفق مراد باشد.
۱۰- سیر بـه پیـاز مـیگه پیف پیف چقدر بو مـی دی : کنایـه بهی هست که خود پر از عیب و اشکال هست ولی عیب کوچک دیگران را بزرگ جلوه دهد.
۱۱- سه چیز پایداری نماند مال بی تجارت و علم بی بحث و ملک بی سیـاست : سه چیز استوار نمـی ماند مال کـه خرید و فروش نشود و علمـی کـه م درون آن نباشد و پادشاه بی سیـاست.
۱۲- سخن را سر هست ای خردمند و بن مـیاور سخن درون مـیان سخن : دوری از مـیان حرف دیگران پ
۱۳- سخنران پرورده ی پیرکهن بیندیشد آنکه بگوید سخن
۱۴- سخی دوست خداست
۱۵- ستاره ی سهیل است
ضرب المثل با حرف ش
۱- شتر درون خواب بیند پنبه دانـه ؟ : کنایـه از آدمـی هست که آرزوهای دور و درازی دارد.
۲- شنیدن کی بود مانند دیدن : هرگاه با چشم خودت ندیدی شایعات را باور نکن .
۳- شتر بابارش گم مـی شـه : نا امن بودن مکانی
۴- شتر سواری دولا دولا نمـی شود : کار را حتما با آگاهی انجام داد.
۵- شاهنامـه آخرش خوش هست : همـیشـه درون اول کار نباید قضاوت کرد.
۶- شتری کـه در خانـه ی همـه را مـی زند : عاقبتی کـه برای همـه هست .
۷- شمر ، جلودارش نمـیشـه : یعنی بسیـار آدم شروری است.
۸- شنیدم را بزرگی رها نیندازدهان و دست گرگی
۹- شیطان با مخلصان بر نمـی آید و سلطان با مفلسان : شیطان با آدمـهای یک رنگ کاری ندارد.
۱۰- شوی زن زشت روی و نابینا بـه : شوهر زن زشت ونابینا باشد بهتر است
۱۱- شام و ناهار هیچ چیز ،آفتاب بـه لگن هفت دست : خوراکی هیچ ،اسباب و ظروف و سفره بیـار –- اصل هیچ و فروع بسیـاراست.
ضرب المثل با حرف ص
۱- صابوش بـه جامـهیی خوردن : یعنی ضرور و زیـان بـه او هم رسیده.
۲-صد که تا چاقو بسازه ، یکیش دسته نداره : یعنی هیچوقت بهحرفش اعتماد نکن.
۳- صورتش را با سیلی سرخ نگاه مـی دارد : آبرومندانـه زندگی
۴- صبر ،کلید کارهاست
۵- صیـاد بی روزی درون دجله نگیرد و ماهی بی اجل بر خشک نمـیرد: روزی
۶- صبر ایوب داشتن
۷- صلاح مملکت خویش خسروان دانند.
۸- صاحب دلی بـه مدرسه آمد ز خانقاه شکست عهد صحبت اهل طریق را: پیمان شکنی.
۹- صدا از ته چاه بر آمدن. ضعیف بودن
۱۰- صلح دشمن چو جنگ دوست بود.
ضرب المثل با حرف ض
۱- ضرر تلخه
۲- ضرب ، ضرب اول: درون مبارزه آنی برنده هست که ضربه اول را زده باشد.
۳- ضامن روزی بود روزی رسان. اعتقاد بـه روزی دهندگی خدا
۴- ضعیفی کـه با قوی دلاور کند یـار دشمن هست در هلاک خویش: هرباید بـه توان خودش کاری را انجام دهد.
ضرب المثل با حرف ط
۱- طاقتم طاق شد: بیش از این تحمل ندارم ، صبرم تمام شده است.
۲- طوطی وار یـاد گرفتن: مطلبی را سرسری یـاد گرفتن
۳- طبل توخالیست: فقط داد و فریـاد مـی زند و گرنـه چیزی بارش نیست.
۴- طاووسرابهنقش ونگاریکه هستخلقتحسینکنند واوخجل ازپایزشتخویش: ظاهر بینی افراد
۵- طلب کردم زدانایی بـه یک پند مرا فرمود با نادان مپیوند.
۶- طمع را سه حرف هست هر سه تهی : درون مذمت ونکوهش طمع
ضرب المثل با حرف ع
۱- عاقبت جوینده یـابنده بود:ی کـه تلاش مـی کند بـه مقصودش مـی رسد.
۲- عقل اون پاره سنگ بر مـی داره: عقل ندارد.
۳- عجله کار شیطونـه: عجله کار درستی نیست.
۴- عاقبت حق بـه حقدار رسید: همـیشـه درون سرانجام هر کاری کـه حق دارد برنده است.
۵- عالم نا پرهیزگار کور شعله دارست: درون نکوهش دانشمند بی تقوا ونترس از خدا
۶- عالم از بهر دین پروردن هست نـه از بهر دنیـا خوردن.
۷- عالم بی عمل بـه چه ماند گفت بـه زنبور بی عسل:
۸- عاقلان را یک اشارت بس بود.
۹- عروس تعریفی آخرش شـه درون مـی آید. دوری از تکبر ویـا خودتعریفی
۱۰- عطای او را بلقای او بخشیدم: درون مورد افردای کـه خیر و شر آنـها یکی است.
ضرب المثل با حرف ف
۱- فیلش یـاد هندوستان کرده: یـاد خبری دور، افتاده است.
۲- فلفل نبین چه ریزه بببین چه تیزه: هیچ گاه از ظاهری نمـی توان قضاوت کرد.
۳- فردا هم روز خداست: یعنی اجبار نیست کـه همـه کارها را امروز ید.
۴- فلانی اجاقش کوره: منظور ازی هست که بچه دار نمـی شود.
۵- فرو مایـه هزار سنگ بر مـی دارد و طاقت سختی نمـی آورد. بی تحمل و طاقتبودن افراد بدکار
۶- فرق هست مـیان آنکه یـارش درون بر آنکه دو چشم انتظارش بر در: انتظار.
۷- فهم سخن چون نکند مستمع قوت طبع از متلکم بجوی: فهمـیدن سخنان گوینده درون هنر سخن گفتنش نـهفته است
۸- فکر نان کن کـه خربزه آب است: دل بـه چیزهای بیـهوده نبستن
ضرب المثل با حرف ق
۱- قدر زر ، زرگر شناسد ، قدر گوهر ، گوهری: ارزش هر چیزی را خبره آن مـی داند نـه دیگران.
۲- قصاص درون این دنیـاست: یعنی هر نتیجه اعمال خود را درون زندگی مـی بیند.
۳- قاشق نداره آش بخورد: کنایـه از شخص بینـهایت تهیدست هست و وسیله لازم را دراختیـار ندارد.
۴- قوز بالاقوز: کار را خراب تر از آنچه کـه بود .
۵- قرص خورشید درون سیـاهی شد یونس اندر دهان ماهی شد.
۶- قرآن بر سر زبان هست و درون مـیان جان: دیـانت
۷- قدر عافیتی داند کـه به مصیبتی گرفتار آید: قدر عافیت.
ضرب المثل با حرف ک
۱- کوه بـه کوه نمـی رسد آدم بـه آدم مـی رسد:
۲- کبکش خروس مـی خونـه: خیلی خوشحال است.
۳- کوگوش شنوا: گوش نبه حرف.
۴- کوزه گر از کوزه شکسته آب مـی خورد: خسیس بودن
۵- کارها بـه صبر برآید و مستعجل بـه سر درون آید: صبر.
۶- نبیند بخیل فاضل را کر نـه درون عیب گفتنش کوشد ور کریمـی دو صد گز دارد کرمش عیبها فرو پوشد: افراد فاضل.
۷- کرم بین و لطف خداوند گار گر بنده کرده هست و او شرمسار: درون نکوهش بدکاری
۸- کند همجنس با همنجنس پرواز: هری با مثل خودش رابطه دارد.
ضرب المثل با حرف گ
۱- گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی: صبر .
۲-مون زائیده: دردسر بـه سراغ آدم آمدن.
۳- پیشانی سفید است: همـه و در همـه جا او را مـی شناسند.
۴- بی شاخ و دم:ی کـه فقط درون ظاهر قوی ووحشتناک بـه نظر مـی رسد
۵- گر دست فتاده ای بگیری مردی ور بری خرده نگیری مردی
۶- گربه شیر هست در گرفتن موش لیک موش هست در مصاف پلنگ
۷- گرت از دست برآید ذهنی شیرین کف مردی آن نیست کـه مشتی بزنی بر دهنی
۸- گرگ کـه پیر مـی شود ، رقاص شغال مـی شود: هر آدم شروری ، درون روزگار پیری دست آموز دیگرانست
ضرب المثل با حرف ل
۱- لگد بـه بخت خود زدن: درون مقابل خود ایستادن
۲- نقش دادن: کاری بـه طول انجامـیدن
۳- لبش بوی شیر مـی دهد: بی تجربگی فرد
۴- همـه مـهربانتر از مادر: تملق
۵- لذتی کـه در بخشش هست درون انتقام نیست وقتی مـی توان ببخشی انتقام نگیر
ضرب المثل با حرف م
۱- مرغ همسایـه غاز است: نا آگاهی
۲- ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است: ارزش وقت را دانستن
۳- ماست را کیسه : گول زدن
۴- مرغ یک پا داره: لجبازی
۵- مار تو آستین پرورش دادن: محبت بـه افراد زیـان رساننده
۶- مار خورده و افعی شده: شرارتی
۷- مگواندوه خویش با دشمنان کـه لامول گویند شادی کنان: دشمن را بـه ناراحتی خود شاد نکن
۸- مال از بهر آسایش عمر هست نـه عمر از بهر گرد مال: آسایش
۹- مورچگان را چو بود اتفاق شیر ژیـان را بـه راننده پوست : درون ستایش اتحاد وهمبستگی
۱۰- مزن بی تأمل بگفتار دم نگو گوی گردوگوئی چه غم: بدون فکرحرف نزدن واگر هم سخن گفته شد دیگر جای تأسف خوردن نیست
۱۱- مار گزیده از ریسمان سیـاه و سفید مـی ترسد :ی از چیزی ضرر دیده از آن چیز به منظور هیشـه رعب ووحشت دارد
۱۲- مسکین خر اگر چه تمـیز هست چون با رهمـی برد عزیز است: زحمتکشی
ضرب المثل با حرف ن
۱- نفس از جای گرم برآمدن: درون مورد شخصی گفته مـی شود کـه بی خیـال مستمندان باشد.
۲- نم بعد نمـی دهد: کارش عیب و ایراد ندارد
۳- نخود هر آش شدن: فضول بودن
۴- نور علا نور بودن: کار خیلی خوب بودن
۵- نان خود خوردن و نشستن بـه که کمر زرین بستن و به خدمت ایستادن: قناعت
۶- نصیحت پادشاهان ی رامسلم بود کـه نیم سرندارد یـاامـید. کاربیـهوده
۵- ندانستی کـه بینی بر پای چو درون گوشت نیـامد مردم
۶- نماند بـه ستمکار بد، روزگار بماند بر او لعنت پایدار
۷- نان از به منظور کنج عبادت گرفته اند صاحب دلان بـه کنج عبادت به منظور نان: سوء استفاده
۸- نا بینا بـه کار خویش بیناست: هری درون انجام کاری مـهارت دارد
ضرب المثل با حرف و
۱- وجود یکی هست ولی شکم دوتاست: یعنی دو نفر هر چقدر بـه یکدیگر نزدیک باشند باز هم از هم جدا هستند.
۲- وقت نداره سرشو بخارونـه: منظور آنست کـه گرفتار است.
۳- وین شکم بی هنر پیچ ، پیچ صبر ندارد کـه بسازد بـه هیچ
۴- وقت ضرورت چون نماند گزیر دستبگیردسرشمشیرتیز: ضرورتکارواجب
۵- وفاداری مدار از بلبلان چشم کـه هردم بر گلی دیگر سرآیند: بی وفایی
ضرب المثل با حرف هـ
۱- هر پستی ، بلندی دارد: بعد از هر سختی آسانی هست.
۲- هادی ، هادی اسم خود بر ما نـهادی: یعنی کـه به ارتکاب عمل خلافی دست زده ای و مرا بدان متهم مـی کنی.
۳- هشتش گرو نـهش است: آه درون بساط ندارد.
۴- هر کـه بامش بیش ، برفش بیشتر: ثروت زیـاد آسایش بـه بار نمـی آورزد
۵- هرکه درحالتوانایی نکوئینکند ازوقت ناتوانیسختی ببیند: انجامکارخوب
۶- هرکه درون زندگانی نانش بخورند چون بمـیرد نامش نبرند: کارحسنـه درون این دنیـا
۷- هر کـه آمد عمارتی نو ساخت رفت و منزل بدیگری پرداخت : بی وفابودن روزگار
۸- هر کـه نان از عمل خویش خورد منت از حاتم طائی نبرد : قناعت
۹- هر کـه با بزرگان ستیز و خون خود ریزد: پا از گلیم خود دراز
۱۰- هر جا سر هست سخن است.
ضرب المثل با حرف ی
۱- یکی بـه دو : جر و بحث
۲- یک دست صدا نداره: حتما با دیگران متحد بود
۳- یک من ماست چقدر کره مـی دهد: تلافی
۴- یک پاشگور است: پیر است
۵- یزدانی را کـه دارد نگاه نگردد ز سرما و گرما تباه
۶- یـاردیرینـهمراگونـهزبان توبه مده کـه مراتوبهشمشیری نخواهدبودن: سرسختی
۷- یک تیر و دو نشان: با یک کار بـه دو نتیجه رسیدن
۸- یـاسین بـه گوش خر خواندن: پند بی فایده بهی دادن
۹- یک چشم گریـان و یک خندان: درون موردی گویند کـه دو گانـه عمل مـی کند.
برای ورود بـه بخش کامل ضرب المثلها روی عبارت زیر کلیک نمایید:
ضرب المثل
[ضرب المثل های معروف ایرانی با معنی - آسمونی یک ضرب المثل در مورد مشارکت]
نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sat, 21 Jul 2018 10:38:00 +0000